روزهای زیادی باهم عاشقی کردیم فقط دوشب مانده به اینکه تو رو در آغوش بگیرم روزهای زیادی هر نفسی که کشیدم یادم اومد که تو نفسم شده ای روزهای زیادی در دلم آروم آروم رشد کردی و بالیدی . اکنون روزهای کمی تا پایان راهمان مانده ، پایانِ راهِ نه ماهه دو نفرمان که آغاز راه دیگریست، راهی روشن که پذیرای گامهایِ گوچکِ دورانِ کودکی ات خواهد بود . و بسترِ گامهایِ بزرگِ آینده ات را خواهد ساخت. روزهایی که گذشت خوب بود ، با همه سختی هایش شیرین بود در عین عجیب و غریب بودنش. احساس اولین تکانهایت و خیلی اولین های دیگر هیچ گاه فراموش نخواهد شد. سر به روی شانه های مهربانی خدا گذاشته ام . دفتر سرنوشتت را ...