سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 10 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

محرم 1400

1400/5/29 2:24
نویسنده : مامان عاشقت
299 بازدید
اشتراک گذاری

سامان من امسال سال سوم هست که محرم هستی با این تفاوت که امسال هر ده شب و همراه باباجون و سینا هئیت رفتی 

صبح تا شب حسین حسین میکردی و لحظه شماری میکردی شب بشه و بری حسین حسین😍

و این ده شب تجربه اولین بار ماسک زدنت هم بود 🤭

و حسابی به ماسک عادت کردی 😘

عزاداریات قبول باشه و امام حسین همیشه پشت و پناهت قشنگم😘😘

عزیزای دلم  محرم امسال با همه سالا فرق داشت
دلا گرفته تر بود
مريضي بيشتر بود
داغدار بيشتر بود
مصيبت بيشتر بود
دلتنگي بيشتر
امسال شهرم نه كل كشورم داغدار تر بود
داغدار حسين
داغدار عزيزاي از دست رفته
داغدار دوسال جووني كه بيهوده گذشت
داغدار كسب و كاري كه به فنا رفت
داغدار خيلي چيزا

ولي خداي من
به حرمت
شام غریبـان حسین (ع)
دواے درد همـــه
دردمنـدان باش
پنـاه همـه بےکسان باش
گـره از مشکلات
همـه باز کن
ای مهربون
دستی که به سوی تو
بلنــد شد خالے نذار

خداي مهربونم حال دل همه مون بده
خودت هواي ابري دلامونو صاف كن
خودت هوامونو داشته باش
خودت شر اين مريضي رو بكن
نوشتم اين دلنوشته رو كه سال بعد بيام بگم گذشت همه روزاي بد
و دوباره اومد روزاي خوب زندگي
آمین یا رب العالمین🙏

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)