سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 25 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

سیزده به در

1401/1/13 1:04
نویسنده : مامان عاشقت
85 بازدید
اشتراک گذاری

باز هم سیزدهی دیگر و
باران و درختان و طبیعت، بیدار
از خدا خواسته ام؛
کل خوشبختی دنیا
گِرهی کور شود با همه ی زندگی‌ات.
همه روزت نوروز
همه ایامت عید
باغ لبخندت سبز ...☘️

پیش به سوی یه روز عالی 😍

قشنگ مامان سیزده به در امسال و همراه بودیم با دایی محمد، باباجون رضا، دایی رسول، و حسابی جای خاله لیلا سبز بود مشهد بودن و جای خالیشون حسابی حس می شد🥰

سامان کوچولوی من...

سیزده ات را آنچنان کن تو بدر...

کز غم فردا نماند هیچ اثر ...

سبزه ها را صد گره زن با امید...

تا که گردند بخت بدها ناپدید...

ذوق فردا را در آغوشت بگیر ...

تا نگردی در غم فردا اسیر...

حسابی با غزل عمه کیف کردید و خوش گذروندین 😘😘

فداتون بشم الهی 😘😘😘😘😘

بهترین های من 

دوست داشتن شما تمامی ندارد وقتی شما دلیلی برای بودن و نفس کشیدنم هستید
عاشقانه هایم با شما معنا پیدا می کند، من بی شما بی معنی ترین و پوچ ترین موجود زمینم
دنیا و زیبایی هایش را با دوست داشتن و بودن شما می خواهم 😘😘😘😘😘😘

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)