سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 12 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

این روزها......

1401/2/21 1:23
نویسنده : مامان عاشقت
142 بازدید
اشتراک گذاری

به جرات می تونم بگم که اوج شلوغی هاتو داریم نظاره می کنیم پسرم...

بالا و پایین پریدنای بی حد و اندازه ات، داد و بیداد ها و ریخت و پاش ها ...و بدتر از همه لجبازی هات که گاهی ما رو تا حد جنون می رسونه و گاهی هم باعث قهقهه های از ته دل میشه.

دوستت دارم پسرم و از اینکه سالمی و این روزهای قشنگ و پر از انرژی روبه ما هدیه می کنی از خدا و تو ممنونم...

شیرین زبونی های این روزهات قابل وصف نیست ،جمله های زیبا و پر از معنی ، کلمه های قشنگ...کدوم و بنویسم پسرم؟!!!💖

کدوم و بگم جان مادر که هر روزمان با تو بهتر از دیروزه 🥰

شعرهای قشنگی که برامون می خونی مثل حسنی و شعرهای آهوی پیشونی سفید ، باب اسفنجی و ...

اینکه این روزها روزی هزار بار بهم میگی اندازه ی آسمون دوست دارم 

داداش سینا بهت میگه پس من چی؟؟؟؟

میگی تو رو اندازه ی دریا دوست دارم 😍😍😍😍😍😍

شعر زده بارون به اون صورت ماهت و برامون میخونی با زبون شیرینت

وقتی خسته میشی و میخای تمومش کنی میگی صفا باشه😂😍🥰 

خدایا شکرت 🙏

روز به روز به داداش سینا بیشتر وابسته میشی 😍

حتما باید سینا جلو چشمات باشه 

اگر خونه نباشه باید سریع ببرمت داخل حیاط و با آب بازی سرگرمت کنم😍

بیشتر روزایی که داداشی میره کلاس ما هم میریم و انقدر منتظر میشی که کلاس داداشی تموم بشه و بیاد پیشت😘

عشق شما جان است و بس💖💖

کاش این روزها به این سرعت نگذرن و نرن...دلم خیلی تنگ میشه، برای این روزهای قشنگ ، برای خوش زبونی های تو ، برای شیطنتای پاک و قشنگت...😘😘😘😘😘😘😘

این روزها قشنگ ترین سرگرمی ما دیدن بازی های تو هست پسر شیرین زبونم😍

عاشقتم پسرم...عاشق راه رفتنت، عاشق حرف زدنت ، عاشق بغض کردنت و عاشق بوسیدنت...همیشه بمون...برای من و بابا و داداش😘😘😘😘😘😘😘

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)