سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 25 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

هوس تولد

1402/2/24 23:33
نویسنده : مامان عاشقت
6 بازدید
اشتراک گذاری

سامان قشنگم امروز صبح از خواب که بیدار شدی گفتی مامان من دوست دارم دوباره تولدم بشه 😍

برات توضیح دادم که تازه تولدت بوده و عکسای تولدت بهت نشون دادم و خلاصه قانع شدی😂

اما آدم وقتی یه داداش مهربون مثل سینا داره هیچی به دلش نمیمونه😜

بعدازظهر که داداش از کلاس اومد برات یه خامه گرفته بود و تو انقدر ذوق میکردی بالا و پایین می پریدی که روز تولدت انقدر خوشحال نبودی🤭🤭🤭

بودنت خوب است. شبیه حس قشنگ بیدار شدن در صبح آبی و خلوت یک مزرعه ، شبیه لذت نشستن کنار آتش ، در سرد‌ترین نقطه‌ی کوهستان ، شبیه نوشیدن یک فنجان چای داغ ، در یک صبح سرد، با ما بودنت ، بد جور می چسبد . .‌ .!پسرکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)