سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 27 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

بیست و یک ماهگی

1399/10/27 8:27
نویسنده : مامان عاشقت
188 بازدید
اشتراک گذاری

زیبای من !
ماه تابان من !

به سرعت برق و باد گذشت .
چه چیـــــز ؟!

همین ۲۱ ماه عمری که از خدا گرفته ای را می گویم  ...
همین ۱ سال و ۹ ماه  را ...

خداوند را هزاران هزار مرتبه شــــکر .

شکر بابت سلامتی ات .
شکر بابت پاکی و نجابت ات .
شکر بابت مهـــربانی ات .
شکر بابت این 21 ماه ...
شکر بابت این روزهای شیرین و خاطره انگیزی که برایمان خلق می کنی .

اصلا"هر چه خدا را شاکر باشم برای تو باز هم کم است ، ناچیز است ...

سلامتی را برایت آرزو می کنم  عزیز دل مادر .
این بزرگترین آرزوی من برای توست .

اینروزهای تو ... ناب و زود گذر است ،

کارهای شیرینت ... حرفهای دلنشینت ... اولین های واپسینت ،

همه و همه میرود درست مینشیند در عمق قلب عاشق من ... حک میشود در روح و جانم ... ثبت میشود در ذهن بی قرارم ،

و من میمانم و یک دنیا خاطره که حتی مجالی نیست برای ثبت وضبطشان ، فرصتی نیست برای غصه سپری شدنشان.

دلم میگیرد از گذر شتابان ثانیه ها...

ای ثانیه های بی انصاف...

محض رضای خدا انصاف داشته باشید...اگر سختی و تنگی هم رسید به همین عجله رد شوید و بروید و بشویید ...به همین شتابی که این روزهای زیبای بهشتی را از من میدزدید.

اگر چنین باشد گله ای ندارم...خودم را محکوم میکنم که همپای ثانیه ها بدوم و شکوفایی نوگل باغ زندگیم را جشن بگیرم...

۲۱ ماه است که پرنده کوچک خوش آوازی نغمه سرای زندگی ما شده است.

2۱ ماه  است زانو زده ام مقابل این همه عظمت معبودم.

2۱ ماه  است که زندگیمان بوی محبت میدهد و عشق افزون.

2۱ ماه  است که همه چیزمان در تو خلاصه می شود...

مبارک ات باد ۲۱ ماهگی ات گل خوش بوی من .

دوستت دارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)