بیست و نه ماهگی
میان تاریک و روشن شب...
میان سکوت و خلسه...
میان هزاران حس...
میان هزاران فکر...
بدجور می درخشی...
-« پسرم...سامان »-
این روزها به طور عجیبی شیرین شدی شیرین تر از شیرین عسل 💖
قشنگ حرفارو با جمله بندی بیان میکنی
چراغ رو که روشن میکنیم صلوات میفرستی
وقتی عصبانی میشی بلند میگی لا اله الا الله😀
خیلی خیلی به بابایی وابسته شدی وقتی هم بیرون هست مدام دنبالش میگردی🥰
عاشق شکلات هستی
به هر نوع ظرفی که چیزی داخلش قرار بگیره میگی (آقادَ)
تقریبا تموم دندونای قشنگت در اومده فقط یکی از دندونای آسیابی ت مونده که بیرون بزنه🥰
عاشق حمام و آب بازی هستی😘
عاشق این هستی با داداش سینا پلی استیشن بازی کنی و کلی اذیتش کنی😀
و کلی کارهای خوشمزه ی دیگه🤩
کاش مرا صدایی بود تافریاد کنم حسی را که روزها و ماههاست اینچنین مرا در خودش غرق کرده است.
سامان من...29 ماه پر از عشق را پشت سر نهادیم...امیدوارم تمام سال
های زندگی مان پر از عشق باشد.
29 ماهگیت مبارک.