سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 23 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

تولد بابا امیر

1400/6/21 1:51
نویسنده : مامان عاشقت
154 بازدید
اشتراک گذاری

تو را می‌خواهم...

برای پنجاه سالگى...
شصت سالگی...
هفتاد سالگی...
تو را می‌خواهم...
برای خانه‌ای که تنهاییم...
تو را می‌خواهم برای چای عصرانه...
تلفن‌هایی که می‌زنند و جواب نمی‌دهیم...
تو را می‌خواهم برای تنهایی...
تو را می‌خواهم وقتی باران است...
برای راه‌پيمايى آهسته‌ی دوتایی...
نیمکت‌های سراسر پارک‌های شهر...
برای پنجره‌ی بسته...
 وقتی سرما بیداد می‌کند...
تو را می‌خواهم...
برای پرسه زدن‌های شب عيد...
نشان كردن يك جفت ماهی قرمز...
تو را می‌خواهم...
برای صبح،
برای ظهر،
برای شب،
برای همه‌ی عمر...

امیرم...عزیزم...تولدت مبارک.

یه روز عالی و درجه یک تولد بابا امیر کنار عمه ریحانه😍😍😍و کلی خوش گذرونی💃

تک تک نفس هام به نفس های شما بنده😘

دوتا رفیق🤭عاشقتونم😘

و عشق همین است 💞

همین که یک ذره از شما میشود تمام من............💞

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)