سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 14 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

تنگه تیزآب

1401/5/26 2:43
نویسنده : مامان عاشقت
77 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز عالی و پر از شادی در تنگه تیزآب 😍

امروز از طرف کلاس مشاعره داداش سینا رفتیم تنگه تیزآب  مامان جون فاطمه هم افتخار دادن و باهامون اومدن ♥♥♥♥

اونجا تا میتونستی آب بازی کردی و یه لحظه از آب بیرون نیومدی😂

عصر‌های مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
چه در کافه‌های شهر
چه در حیاط خانه، چه در کنار درختان سرسبز و صدای پرندگان سرمست...

عصرهای مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
بیخیال تمام دردسرها و مشکلات
بیخیال تمام غم‌های گاه و بیگاه
باید کنار شما بود و ثانیه‌ها را گره زد به تمام اتفاقات پر از خوشی و خوش‌عطر دنیا...

عصر‌های مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
و غرق شد در امواج مهربان نگاهتان
و مست شد از شیرینی لبخندهایتان...

اصلا!
مرداد که می‌آید؛
باید گرم‌تر عاشق شما بود
بیشتر عاشق شما بود..

 تابستان مبارک.🍉

و کنار بهترین و مهربان ترین مامان جون دنیا😍

تابستان، به آغوش مادرانه می‌ماند،

گرم است و پناه دهنده،

سبز است و امیدبخش،

ژرف است و لطیف...

تابستان آرام است،

انگار پسرکی بازیچه هایش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ،

زیر سایه‌ی درخت نارون نشانده،

و مادرش را به بازی ساده وکودکانه‌اش دعوت کرده.

همینقدر ساده،

همینقدر آرام،

همینقدر صمیمی،

همینقدر خوب...

یه روز عالی و فراموش نشدنی😍🌹

ممنونم از خانم برهانیان عزیز بابت روز خوب و شادی که برامون ترتیب دادن😍😍😍😍

😍😍😍😍😍😍😍

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)